[ad_1]
تمام زمانهایی که شرکتها برای رسیدن خودروهایشان از ۰ تا ۱۰۰ کیلومتربرساعت اعلام میکنند، دروغ است!
یکی از اصلیترین معیارهای سنجش سرعت یک خودرو، شتاباولیه یا بهتر است بگویم، مدت زمان لازم برای رسیدن از ۰ به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت است. عددی که تقریبا همه دوستداران خودرو و خوانندههای رسانه ما برای یافتن آن در میان واژههای دیگر جستجو میکنند. در این مطلب میخواهیم به یک نکته مهم درباره این عدد بپردازیم؛ چراکه تستهای شتاب با تقلب انجام میشوند و لزوما به معنای برتری خودروی با زمان کمتر نیستند.
ما انسانها علاقه داریم چیزهای مختلف را با هم مقایسه و سپس آنها را دستهبندی کنیم. با انجام این کار میتوانیم درباره بهتر یا بدتر بودن چیزی بحث کنیم و حتی درباره داشتههای خود و دیگری نظر بدهیم. در برههای زمان، شخصی تصمیم گرفت زمان موردنیاز برای رسیدن به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت (حدودا ۶۲.۱۴ مایل بر ساعت) را اندازهگیری کند و با آن محصولش را تبلیغات کند. این ایده خوب مشکلاتی را هم بههمراه داشت.
مشکل اول این بود که به استناد از مجلههای خودرویی ایالاتمتحده، این تست از سرعت صفر کیلومتر بر ساعت آغاز نمیشود؛ انگار که کسی بخواهد با استفاده از خطکش چیزی را اندازهگیری کند اما ۳ سانتیمتر ابتدای آن را حذف کند!
ریشه این ماجرا به مسابقات درگ باز میگردد که سالهای پیش از اختراع سرعتسنج و GPS وجود داشت. برگزارکنندگان این رقابتها برای چیدن دو مسابقهدهنده در یک خط معین، از پرتو نور استفاده میکردند. به این ترتیب، زمانی که لاستیک خودرو جلوی پرتو را میگرفت متوجه میشدند که در مکان درست قرار گرفته است. مشکل این روش این بود که زمانسنج زمانی کار خود را آغاز میکرد که لاستیک مسیر نور را باز میکرد؛ بنابراین چرخ حدودا ۳۰ سانتیمتر جابهجا میشود و عملا خودرو دیگر در حالت سکون قرار ندارد.
بنابراین خودروساز میتوانستند زمان از دسترفته توسط حرکت ابتدایی خودرو را هم محاسبه کنند اما از انجام این کار خودداری کردند؛ چون در این صورت یک راننده میتوانست تست را بهتر انجام میداد یا فاکتور اولیه را در نظر نمیگرفت و مسئولان خودروساز را سنگ روی یخ میکرد. حرکت اولیه خودرو بسته به فاکتورهای مختلفی بین ۰.۳ تا ۰.۴ ثانیه زمان میبرد. این زمان در دورهای که خودروها نهایتا ۱۰۰ اسب بخار بیشتر نداشتند چندان حائز اهمیت نبود اما با رسیدن سوپراسپرتها به شتاب ۲.۵ ثانیهای، داستان شکلی دیگر به خود گرفت.
در همین راستا، مجلات و رسانههای خودرویی هر کاری میکنند تا بتوانند بهترین زمان ۰-۱۰۰ کیلومتر بر ساعت ممکن را به دست بیاورند و از بقیه سریعتر باشند. خودروسازان هم از این قافله عقب نیستند و تا جایی از حد خود فراتر میروند که کامپیوترهای خودرو را بهگونهای برنامهریزی میکنند که با تشخیص تست ۰-۱۰۰، عملکرد بهتری را به نمایش بگذارد. خودروسازان این کار را بهبود مینامند اما همه میدانیم که چیزی جز تقلب نیست. درست مانند فاجعه فولکسواگن و دیزلگیت با این تفاوت که اینبار کسی به آن اهمیت نمیدهد.
خودروسازان آنقدر به این زمان کوتاه اهمیت میدهند که گاه کاری میکنند که در عملکرد واقعی خودرو در دستان کاربر مضایقه میشود؛ نمونه عالی آن هم یک خودروی موتور جلوی دیفرانسیل عقب با جعبهدنده دستی است که دنده اول آن محض رضای شتاب اولیه بهتر، تا سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت پاسخگو خواهد بود؛ درحالیکه شاید اگر از نسبتدنده کوتاهتری استفاده میکرد، نتیجه کاربرپسندتری میگرفت.
با این وجود یکی از راههای مناسب تعیین سرعت یک خودرو در شتابگیری، توجه به زمان ۰ تا ۱۰۰ و سرعت نهایی خودرو در زمان طی کردن مسیر تعیینشده است. برخی از نشریات هم برای انجام تستهای منصفانهتر، درگ متحرک انجام میدهند؛ به این صورت که خودرو را به سرعت حدودا ۸ کیلومتر بر ساعت میرسانند. سپس با فشردن کامل پدال گاز، یک حسگر لحظه فشردهشدن کامل پدال را تشخیص میدهد و تفاضل زمان آن لحظه تا زمانی که خودرو به ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برسد را اندازهگیری میکند.
بگذارید با ذکر مثالی دیگر به این مسئله بپردازیم. سوبارو WRX STi را در نظر بگیرید که به اعلام سازنده، برای رسیدن به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت به ۵.۳ ثانیه زمان نیاز دارد. نکته جالب این است که همین خودرو برای رسیدن از ۱۱ تا ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت به ۷ ثانیه زمان نیاز دارد! بنابراین بهتر است در زمان مقایسه دو خودرو، نخست به تستهای واقعی و سپس به دادههای گوناگون دیگری هم نگاه کنیم تا بهخوبی متوجه شویم کدام خودرو سریعتر خواهد بود. با این حساب، من قطعا از معیارهای دیگر استفاده خواهم کرد؛ شما چطور؟
[ad_2]
منبع www.pedal.ir